جدول جو
جدول جو

معنی قره جقه - جستجوی لغت در جدول جو

قره جقه
(قَ رَ جِقْ قِ)
دهی از دهستان خرق بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 56 هزارگزی باختر قوچان و 16 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ عمومی قوچان به شیروان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 380 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قره جه
تصویر قره جه
سیاهک، نوعی آفت قارچی غلات که بیشتر در گندم و جو بروز می کند و خوشه و دانه را به گردی سیاه رنگ تبدیل می کند، سیهک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بته جقه
تصویر بته جقه
نوعی نقش به شکل سرو خمیده که بر روی پارچه، فرش و مانند آن به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ دَ دَ)
کمال الدین دده خلیفه، معروف به قره دده یا دده جونکی. از دانشمندان است. وی در اماسیه از شهرهای آناطول پرورش یافت و در آغاز دباغی میکرد، سپس به درس و تحصیل همت گماشت و چیزی نگذشت که برای تدریس در مدرسه بایزید در بروسه به سال 935 هجری قمری دعوت شد و سپس به سال 950 به مدرسه مرزیفون منتقل شد و مفتی دیاربکر و مدرس مدرسه خسروپاشا در آنجا گردید و از آنجا به حلب و کفه منتقل شد و به سال 962استعفا کرد و به شهر بروسه برگشت و به سال 975 ه. ق. در همان شهر وفات یافت. او راست: حاشیه بر شرح سعدالدین تفتازانی بر تصریف عزی از ابوالفضائل ابراهیم بن عمادالدین معروف به زنجانی. این کتاب در بولاق به سال 1255 هجری قمری و در آستانه به سال 1288 هجری قمری چاپ شده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1505، 1507)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ جَ گَ)
دهی از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 36 هزارگزی جنوب باختری قوچان و 15 هزارگزی جنوب شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 172 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان فاروج بخش حومه شهرستان قوچان. در 46 هزارگزی شمال خاور شوسۀ عمومی قوچان به شیروان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 272 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 41 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 18500 گزی خاورشوسۀ مهاباد به سردشت. موقع آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 138 تن. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قِ)
دهی از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 9500 گزی خاورشوسۀ ارومیه به سلماس. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل سالم است. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از نازلوچای و چشمه و محصول آن غلات، چغندر، توتون، کشمش، حبوبات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ کَ)
دهی از دهستان پاطاق بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 9500 گزی جنوب خاوری سرپل ذهاب و کنار شوسۀ قصرشیرین به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 90 تن. آب آن از سراب ماراب و محصول آن غلات و لبنیات و توتون و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جَ یِ)
دهی است از دهستان خورخورۀ بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری سقز و کنار رود خانه جعتو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 20 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد در جنوب باختر آبادی روی کوه آثارابنیه قلعۀ قدیم مشاهده میشود و به نام قلعه طلوع الشجر معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ چَ)
دهی از دهستان اوغاز بخش باجگیران و سر راه مالرو عمومی میلانلو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 203 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و هیزم کنی و مالداری و قالیچه و گلیم و جوراب بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان واقع در 39 هزارگزی جنوب باختری شیروان و 3 هزارگزی باختر مالرو عمومی امیران به برتان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه 82 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ زَ لَ / لِ)
قره میخ. گونه ای است از درخت تنگرس که در هرزویل آن را قره زله خوانند. (جنگل شناسی ج 1 ص 261). رجوع به قره میخ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ سُ)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آقاج شهرستان مراغه واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 50هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه 43 تن. آب آن از چشمه و رود خانه قنیرجه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و فرش بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قَ یَ)
دهی جزء دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 36هزارگزی شمال باختری ورزقان و 27 هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 31 تن. آب آن از رود خانه گاو و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. این ده محل قشلاق طایفۀ حاجی تارویردی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ بُ)
دهی است از دهستان خورخورۀ بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج واقع در 68000 گزی باختر دیواندره و 16000 گزی جنوب باختر خورخوره. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 88 تن. آب آن از چشمه و محصولات آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ تَپْ پَ)
دهی از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان واقع در 15 هزارگزی خاور سنقر کنار راه عمومی سنقر به اسدآباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 340 تن. آب آن از رود خانه ده الیاس و چشمه و قنات. محصول آن غلات، حبوبات، انگور، قلمستان، میوه جات. شغل اهالی زراعت است. در اراضی این ده بوتۀ گون وجود دارد و هر دو سال یک مرتبه کتیرا گرفته میشود. راه فرعی به سنقرو دبستان یخچال دارد. اهالی به قالیچه، جاجیم، پلاس بافی اشتغال دارند. قالیچه و جوراب و دستکش در سنقر به خوبی مشهور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ جِقْ قِ)
دهی از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان واقع در12 هزارگزی جنوب خاوری قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 189 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قره چه
تصویر قره چه
نادرست نویسی غرچه زبانزد درخنیای ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلعه جقه
تصویر قلعه جقه
کلاچک نام جایگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره زله
تصویر قره زله
ترکی تنگرس ارجنگ از گیاهان تنگرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بته جقه
تصویر بته جقه
((~. جِ قُِ))
نقشی زینتی شبیه سروی خمیده که بیشتر در صنعت قالی بافی، ترمه، زردوزی و مانند آن به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تپه ای بزرگ و قدیمی واقع در منطقه ی بهشهر که دهکده ی قره تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
به تماشا نشادن دیگران در خوردن و نوشیدن خویش
فرهنگ گویش مازندرانی
زبان ایما و اشاره ی ناشنوایان، لجاجت بچه برای رسیدن به
فرهنگ گویش مازندرانی
خنده ی بلند و ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی